امروز یه حال عجیبی بودممم. صبح دیر بیدار شدم از خواب.صبحونمو که خوردم رفتم دوباره روی تخت یکم به خودم کش و قوس دادم و پرده رو کنار زدممم کتابی رو دست گرفتم و خوندم. نور آفتاب داشت با مهربونی بدن و موهامو نوازش میکرد. و یه فنجون چای گرم انتظارمو یکشید شاید خیلی صحنه تکراری و ملایمی باشه خیلی رویاایی اما یهو جرقه ای خورد و به طرز عجیبی حس کردم که دارم خودمو تلف میکنم. که پتانسیل هام خیلی بالاتر از این حرفاست. که پتانسیل هام و جایگاهم با هم نمیخونه و این یعنی leakage و نشتی در افکارم. کجا رو اشتباه فکر میکنم که دارم آی کیو، ای کیو و احساساتمو تلف می کنم؟؟؟
کجا رو اشتباه رفتم که من همیشه خوش اخلاق خنده رو یه مدته بی حوصله و اخمو هستم؟؟ چیکار کنم که روح و جسم و فکرمواز این اسراف نجات بدم؟
درباره این سایت